جاویدان





شبی غمرنگ فرا رسیده بود . ستارگان مبهوت به گوشه های افق گریخته بودند . دره هایی خاموش سر به ابهام دشتها نهاده همچون

کودکانی بودند که از ترس سر بر دامن مادر خویش گذاشته اند . تپه هایی افسرده به تاریکیها تکیه داده بودند . سکوت در سیاهی ها

شده بود . سایه های مرگ و نیستی رهگذران آفتاب سوخته زندگی را در خود ربوده بود . همهمه به سکوت گرائیده مرگ در همه جا

بگوش می رسید . زمین های خون گرفته مات دیگر رمقی نداشتند . ماه این مشعل آسمانی چون انسانی ترسیده از دخمه ای مهیب

آهسته آهسته پیش می آمد و پرتو خود را مانند شمعهای لرزانی که بر فراز معابد روشن می کنند بر روی زمین می لغزاند و گاه نیز روی

در ابرهای تیره می کشید . شاید می خواست این دشت خاموش درست روشن نشود . شاید از سیاهکاری های انسانها شرمگین شده

و اگر می توانست خود را در پشت افقهای دور می افکند و یا در اعماق اقیانوس غرق می ساخت . ستارگان مانند چراغ نیم مرده شبانان

، فروغ کم سو و از هم گسسته خود را بر سطح سیاه افق رها می کردند و حیرت زده هر یک از گوشه ایی دیده بر لاشه زمین دوخته

بودند تا فجایع بشریت را بنگرند . در آن وادی ، دلهایی کانون داغها و فراقها بود که جزء کابوس وهمناک رنج و اضطراب چیزی نمی دیدند .

در آن وادی جز فشرده ایی از غم و اندوه نبود . زندگی همچون تابلویی بود از ظلمی جاوید و غمی جاویدان . در آنجا صورتکهایی افسرده

به انتظار دمیدن اخرین سپیده زندگی نظاره گر طلوع و غروب خورشید هستند ، زندگی همچنان می گذشت تا اینکه روزی خورشید که از

پس کرانه های شرقی بیرون می دمید چشمش به غنچه های نرگس افتاد که لب بسته در دخمه های مرگ آرام خوابیده اند .

 

و این برگیست در سیاهدشت غمناک که به آن سوی بیابانهای وسیعی که دست ستم آلود ، فضایشان را نفشرده است ، پیامی می برد

 

 

من اینجا بس دلم تنگ است

به هر سازی که می بینم بد آهنگ است

بیا ره توشه برداریم قدرم در راه بی بازگشت بگذاریم

قدم در راه بی بازگشت بگذاریم

ببینیم آسمان هر کجا آیا همین رنگ است

 

زیبا کده

من از مشکلاتم مهمترم

 

برای اینکه چشم خسته ، درخشش بیشتر پیدا کند با سایه آبی می توانیم به سفیدی چشم کمک کنیم .

برای دوام آرایش پس از پودر زدن با یک تکه پنبه مرطوب که آب آن را خوب گرفته اید ، پوست را کمپرس کنید .

 

 

میکده

حبابها قربانی هوای درون خویشند

 

 

هنگامی که برگهای زرد و قرمز خبر آمدن پاییز و برودت را بدهند ، هنگامی که پرندگان زیبا جیک جیک کنان ما را ترک گویند و چشمه

های آب ساکن در وجودشان نشینند . من نیز ترا به همراه برگها می سپارم تا با خود ببرند . ترا بدست پرندگان میسپارم تا ترا از کنار من

دور برند . ترا بدست چشمه می سپارم تا ترا در خود محفوظ دارند و آن وقت آهی می کشم و خوشحال بسوی آسمان پرواز می کنم .

زیرا از دست تو ای بند غم برای همیشه آزاد گشتم .

نظرات 7 + ارسال نظر
[ بدون نام ] شنبه 16 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 05:50 ب.ظ http://saz.blogsky.com

سلام دوست عزیز
جدید ترین راه برای کسب درآمد از اینترنت رو برای شما معرفی میکنم
مطمئن باش با روش من میتونی در همون مدتی که وبلاگت رو آپدیت میکنی از اینترنتی که مصرف میکنی پول در بیارید وبلاگ من تا امروز بیش از 12000 بازدید کننده داشته وخیلیها راضی بودند و شروع به کار کردند دیدنش که ضرر نداره سر بزن واگه راضی کننده بود شروع به کار کن در اینکار با روزی 15 دقیقه کار میتونی حداقل ماهی 200 هزار تومن در بیاری. دیدنش ضرر نداره

اکبر شنبه 16 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 11:05 ب.ظ http://akdi.blogsky.com

سلام
بازم نوشته ات عالی بود . نمیدونم چرا هیچ وقت نمیخوام از دست این غم رها بشم ولی شاید این فرصت پروازی که داره برام جور میشه بهتر بتونم از دستش رها بشم.
راستی فرارسیدن ماه رمضون رو به شما تبریک میگم.

فریبا شش بلوکی یکشنبه 17 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 09:40 ق.ظ http://fariba1348.blogfa.com

سلام با اولین شعر غریبانه به روزم

جاهد ملک زاده یکشنبه 17 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 07:47 ب.ظ http://jahedmalekzadeh.parsiblog.com

با سلام:
یه مشکلی واسم پیش اومده که همه زندگیمو در گیر کرده.
اکه میتونین کمک کنین،ایمیلتون رو بدین تا یه جای خلوت مشکلم روبگم.
شای بتونین نجاتم بدین.
یه اشاره بکنم:
یه لیلی مجنون که لیلیه وضعش مثل سیندرلاست ومجنونه هم مثل فرهاد.
منتظرتونم

م ه ت ا ب دوشنبه 18 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 06:11 ب.ظ

آسان و سخت
به آسانی میشه در دفترچه تلفن کسی جایی پیدا کرد
ولی به سختی میشه در قلب او جایی پیدا کرد.
به راحتی میشه در مورد اشتباهات دیگران قضاوت کرد
ولی به سختی میشه اشتباهات خود را پیدا کرد.
به راحتی میشه بدون فکر کردن حرف زد
ولی به سختی میشه زبان را کنترل کرد.
به راحتی میشه کسی را که دوستش داریم از خود برنجانیم
ولی به سختی میشه این رنجش را جبران کنیم.
به راحتی میشه کسی را بخشید
ولی به سختی میشه از کسی تقاضای بخشش کرد.
به راحتی میشه قانون را تصویب کرد
ولی به سختی میشه به آنها عمل کرد.
به راحتی میشه به رویاها فکر کرد
ولی به سختی میشه برای بدست آوردن یک رویا جنگید.
به راحتی میشه هر روز از زندگی لذت برد
ولی به سختی میشه به زندگی ارزش واقعی داد.
به راحتی میشه به کسی قول داد
ولی به سختی میشه به آن قول عمل کرد.
به راحتی میشه دوست داشتن را بر زبان آورد
ولی به سختی میشه آنرا نشان داد
به راحتی میشه اشتباه کرد
ولی به سختی میشه از آن اشتباه درس گرفت.
به راحتی میشه گرفت
وی به سختی میشه بخشش کرد.
به راحتی میشه یک دوستی را با حرف حفظ کرد
ولی به سختی میشه به آن معنا بخشید.
و در آخر:
به راحتی میشه این متن را خواند
ولی به سختی میشه به آن عمل کرد

جواد چهارشنبه 20 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 11:14 ق.ظ http://forozan.parsiblog.com

سلام خوبی چرا قالبت و عوض کردی هانننننننننننننننننننننننن

م ه ت ا ب چهارشنبه 20 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 06:09 ب.ظ

به قول بهناز

مهتاب را گردیده‌ام
مهر بتان ورزیده‌ام
اما تو چیز دیگری...
تو...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد