لحظه پیوند

با تو آغاز می کنم . با یادت ، با نامت ، با تمامی ذره ذره وجودت . به تو می اندیشم . به پیمانی که با تو بستم و پیمانی که تو با تمامی

انسانها بستی . به یاد می آورم که گفتی بخوان و من ، این انسان اسیر در خاک ، خواندم کلمات رهایی از جسم و خاک را ، من خواندم

از عمیق ترین نقطه وجودم ، من خواندم از تاریکترین سیاهی ذهنم . و در میان اشک و حسرت روشنایی با تو ای تبلور هستی ، ای

شکوه خلقت ، ای خالق زیبایی و ای زیبای همیشه جاوید پیمان بستم . در این روز عزیزت که همگان جمعند و پیمانی به رسم زمینیان

می بندند ، تا بلکه بیابند خوشبختی را و آن را هدیه راه زندگی فرزندانشان سازند . و من رها شده از تمامی بندها به تو می اندیشم به

کجا می روم ؟ با که می روم ؟ از کدامین راه ؟ با چه پشتوانه ای ؟ تنها رفتن را می بینم ، حس می کنم ولی از ادراک عاجزم . تنها یک

یک چیز در ذهنم نقش بسته و آن اینکه ، اگر قدمی بر می دارم ، اگر ... اگر ... اگر ، تنها به واسطه معامله ایست که با تو کردم . و

آن خوشبختیی بود که در قبالش همه چیزم را به تو دادم . قلبم را ، عشق و وفایم را ، تمام توانم را ، تمام پناهم را ، و اینک تو "او " را

پیام آور این خوشبختی ساز . و من با آغوشی باز پذیرای این مرسل کلام تو هستم . بدین امید که تو زینت دهنده و صفابخش شمع

زندگیمان گردی و و در این راه تمام امیدم را به تو می دهم ، پس در این لحظه ، با نامت و با کلامت رهسپار دنیای دیگر می شوم و

برای این یگانه همراه راه طولانی یکی شدن با سکوتم فریاد می زنم که : وقتی عشق قرار است بال گشاید و در دل لانه سازد هر

: نسیمی پیام رسانش خواهد گشت پس پیامم بشنو که با نسیم جان می آید


بیا تا پرنده ها را پرواز دهیم . بالهایشان را بگشائیم و درس آزادگی دهیم . با هم نوای عشق بخوانیم تا بلبلان بدانند در این میدان رقابت

تنها نیستند ، بر گرد گلهای زیبا چرخ زنیم و سوز دل را با آنان همچون پروانه ای فریاد کنیم . شب پره ها را بگو که شب ظلمت فرا

رسید ، تاریکی جهل پرده بگسترانید . بیا تا مقصد را بیابیم . خود را به دریا زنیم و سوار بر موج از اینجا برویم بیا تا در کنار برکه

نشینیم تا عکس خود را در آنجا بنگریم . چهره آفتاب سوخته خویش با دستان پینه بسته . بیا تا واقعیت های زندگی را در آیینه طبیعت با

هم نگاه کنیم ، بعد هر چه دیدیم در خاطر بسپاریم و تصویری همیشه در جلوی چشمانمان سازیم


                                         زیبا کده

                             من از مشکلاتم مهمترم


چروک های دور چشم
یک عدد کپسول ویتامینٍٍ E  را درون حدوداُ یک انگشتانه مرطوب کننده بشکنید و با ضربات بسیار ملایم دور چشم بزنید به طوری
که جذب پوست گردد .





                                      میکده



               قوت پروازم ای صیاد چون سوی تو نیست

                   آنقدر نالم تا سوی آشیان آرم تر
 

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد