در دریای خیالم همچون غریقی بی امید به غروب خورشید می نگرم
، به خورشیدی که دیگر رمقی برایش نمانده و در پس ابر سیه بر غم
دل آرام می گرید . لبان تشنه من در کنار دریا ی فنا و نیستی به دنبال
آب حیات است ، به دنبال چشمه های گوارای جاوید عشق ، لب تشنه
ام ، تشنه آزادی از اسارت زنجیر تن ، تشنه رهایی از بی هدفی و نا
امیدی . دیگر جسم و روح خسته ام یارای تحمل ندارند . روحم همچون
شکارچیی در شکارگاه طبیعت به دنبال پرنده ایی تیر از کمان رها می
کند و جسمم نیز چون صیادی در تور خویش به دنبال امید به دام افتاده
می گردد ... ولی بارها بارها صید پر گشوده چون زود گذر و فانی بوده.
زیبا کده
من از مشکلاتم مهمترم
هر شب محتویات یک کپسول حاوی ویتامین E را روی لبهای خود بمالید . با این کار لب هایی صاف و درخشنده خواهید داشت .
میکده
مرغان چو دل از سیر چمن شاد کنید
آنگاه نوای عشق بنیاد کنید
پرواز به گرد سرو و شمشاد کنید
از حال اسیران قفس یاد کنید
کاملیا
پنجشنبه 19 خردادماه سال 1384 ساعت 09:41 ق.ظ
سلام خونه نو مبارک ... کلی نوشتی .. خیلی زیبا .. دوباره باید بشینم بخونمشون با یک بار کافی نیست ...
چه خبرا .. اوضاع احوال ردیفه؟...